احساس خیانت

امشب اومدم نماز بخونم .

چادر رو سرم انداختم . جناب پدر می گه : یک دو سه 

نگاهش می کنم و تو ذهنم حلاجی می کنم ک منظورش چیه!

یادم میوفته چند شب پیشو میگه که نمازمو تند تند می خوندم .

می خندم و دستمو میبرم کنار گوشم که الله اکبر بگم ؛ با بدجنسی 

میگه حملههه .

 

احساس خیانت...

قالبو فاطمه واسم درست کرد !

سخاوتمندانه اسم من رو زیرش نوشت .

و اینکه با وجود اینکه سرش شلوغ بود و سرکار هم میره 

از ساعت استراحتش زد و براش وقت گذاشت . 

بی چشم داشت و صبورانه !

ولی قبول کنیم که ارزش بعضی مجازی ها بیشتر از هزار هزار تا 

رفیق واقعیه !

پ_ن : خدا حفظش کنه برام !

احساس خیانت...

در واقع این قضیه بهم ثابت شده که خیلی وقتا برام فرقی نداره چه

کاری درسته و یا غلطه !اما واسم خیلی مهمه که آدمی که اون کارو انجام

میده کی باشه .

خیلی مهم!

احساس خیانت...

دلم پرتقال میخواست .در اتاقمو باز کردم دیدم صدای سوت  عجیبی تو راهرو پیچیده . ازین فرکانسای صدای عجیب غریب  که تو فیلما مخصوص آدم فضایی هاست ولی صداش به اندازه ی  لحظه ی اوج فیلم قوی نبود (فقط طوری بو احساس خیانت...ادامه مطلب

یجا خونده بودم کارهایِ خوب سرنوشت رو عوض می کنه !

میخوام با ایمان به این جمله پیش برم !

احساس خیانت...

دیروز رفتم کلاس زبان دیدم درش بسته است .

یه دختره اونورا میگشت صداش کردم ازش پرسیدم :

ببخشید امروز شهادته ؟

گفت: نه !

دوباره یکم پشت در موندم .به تیچرمون زنگ زدم که جواب نداد.

(خداروشکر) بعد رفتم تو مغازه ی بقلیش از یه دختره که اونجا بود 

پرسیدم چرا در آموزشگاهو بستن ؟

خندید گفت چون جمعه است .

بعدش فکر کردم واقعا کجای کارم ،؟؟؟

 

پ_ن : واقعا کجای کار بودم ؟

احساس خیانت...

چند شب و چند روزه بارون میباره و دیگه از اون سرمایِ مطلق و 

خفه ی آسمون خبری نیست . وقتی میباره می فهمم که همه چی 

برگشته به حالتِ اولش ..

#خوب و آرامش بخش

احساس خیانت...

مبارزه با نفس فقط اونجا که پرتقال خونی رو میبری روش هم 

نمک میپاشی بعد تمام بزاق دهنت آویزون می شه تا بخوریش .

حتی ممکنه دل ضعفه هم بگیری .

اما پا میزاری رو دلت میری اتاق میم میدی دستش میگی بیا سرما

خوردی برات خوبه !

بعد که از در اتاق خارج میشی واقعا حس می کنی از امتحان الهی 

موفق بیرون اومدی . و چنان فاتحانه به درو دیوار نگاه می کنی انگار که ..

احساس خیانت...

این روزها دو سه تا شماره ی ناشناس بهم زنگ می زنند .

البته مثلا یکبار در هفته ممکن است پیش بیاید ولی پیش می آید 

و کنجکاوم می کند .

هیچ وقتم گوشی ام اینجور مواقع صدای زنگش روشن نیست .

یعنی همه ش روی سایلنت است و نمی شنوم .

از یک طرف استرس دارم که نکند از شرکتی که رزومه ام را ایمیل کردم

زنگ زده باشند ، از طرف دیگر با خودم می گویم شاید طرف اشتباه 

گرفته باشد و اگر زنگ بزنم ضایع است !

یک گزینه ی سوم هم هست که فکر می کنم ممکن است پریسا باشد !

احساس خیانت...

خیلی وقت ها خودم را سرزنش می کنم که چرا این فکر مثل خوره  توی تن و روحم راه می رود و استخوان هایم را می جود اما بعضی وقت هااعترافش حالم را بهتر می کند . خدایا ببخش که بنده ای مثل من داری از خودم ، از تمام موهبت هایی که در حقم کردی ، از اتفاقات نحسی  که ممکن بود بیوفتد و نیوفتاد ، از اینکه مامان دارم احساس خیانت...ادامه مطلب